فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
مترادف ها
غیر مشابه، غیر متجانس، بدون نسبت، سرم غیر انسانی، دگرسان
پیشنهاد کاربران
متفاوت:دگرسان، دیگرسان [ دیوانه دگرسان است او حامله جان است / چشمش چو به جانان است حملش نه بدو ماند ( مولانا ) ]
دگرسان ؛ دیگرسان. بسان دیگر. به گونه دیگر :
اولش کردم تسلیم به حق
باز تسلیم دگرسان چه کنم.
خاقانی.
اولش کردم تسلیم به حق
باز تسلیم دگرسان چه کنم.
خاقانی.
دگر سان جایگزین برای واژه ی تغییر
متفاوت