دگر روز ؛ دیگر روز. روز دیگر. روز بعد. فردا. روز بعد آن. روز بعد از روزی که از آن سخن داشته اند :
دگرروز گشتاسب با موبدان
ردان و بزرگان و اسپهبدان.
فردوسی.
دگر روز چون سیمگون گشت راغ
پدید آمد آن زرد رخشان چراغ.
... [مشاهده متن کامل]
فردوسی.
بیامد دگر روز شبگیر شاه
سوی دشت نخجیر خود با سپاه.
فردوسی.
دگر روز چون گنبد لاجورد
برآورد و بنمود یاقوت زرد.
فردوسی.
دگر روز بهرام جنگی برفت
به دیدار گردان پرموده تفت.
فردوسی.
دگرروز گشتاسب با موبدان
ردان و بزرگان و اسپهبدان.
فردوسی.
دگر روز چون سیمگون گشت راغ
پدید آمد آن زرد رخشان چراغ.
... [مشاهده متن کامل]
فردوسی.
بیامد دگر روز شبگیر شاه
سوی دشت نخجیر خود با سپاه.
فردوسی.
دگر روز چون گنبد لاجورد
برآورد و بنمود یاقوت زرد.
فردوسی.
دگر روز بهرام جنگی برفت
به دیدار گردان پرموده تفت.
فردوسی.