دکین
لغت نامه دهخدا
دکین. [ دُ ک َ ] ( اِخ ) ابن رجاه فُقَیمی. راجز قرن اول هجری. وی در عصر امویان شهرت یافت و عمربن عبدالعزیز را آنگاه که والی مدینه بود مدح گفت. و نیز رجزی در مدح مصعب بن زبیر دارد که از آن استنباط میشود او را در عراق دیده است. و رجزی در توصیف اسب خویش دارد که نشان میدهد او در شام نزد ولیدبن عبدالملک بار یافته است. ( از الاعلام زرکلی ج 3 ص 19، از سمط اللاَّلی و معجم الادباء و الشعر والشعراء ).
دکین. [ دُ ک َ ] ( اِخ ) ابن سعید مزنی. صحابی است. ( از منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید