دکل پسند ؛ آنکه دکل را پسندد. رجوع به دکل و نیز به دکل باز در همین ترکیبات شود.
|| ( اِ ) درخت تنه بزرگ عموماً، و نخل خرمای بزرگ تنه خصوصاً. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ) . || چوب بزرگ وسط کشتی که شراع را بر آن بندند. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ) . تیر کشتی. ( فرهنگ فارسی معین ) . دگل. رجوع به دگل شود. || قسمی از خرمای بدکه دانه آن بزرگ باشد. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ) .
... [مشاهده متن کامل]
|| ( اِ ) درخت تنه بزرگ عموماً، و نخل خرمای بزرگ تنه خصوصاً. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ) . || چوب بزرگ وسط کشتی که شراع را بر آن بندند. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ) . تیر کشتی. ( فرهنگ فارسی معین ) . دگل. رجوع به دگل شود. || قسمی از خرمای بدکه دانه آن بزرگ باشد. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ) .
... [مشاهده متن کامل]