دکالی
لغت نامه دهخدا
دکالی. [ دَک ْ کا ] ( اِخ ) لقب محمدبن علی بن عبدالواحد دکالی مصری ، مکنی به ابوامامة و مشهور به ابن نقاش. مفسر و فقیه قرن هشتم هجری است. وی به سال 720 هَ. ق. متولد شد و در 763 هَ. ق. در قاهره درگذشت. او راست : شرح العمدة، تخریج أحادیث الرافعی ، السابق و اللاحق و المذمة فی استعمال أهل الذمة. و اشعار نیکویی نیز دارد. ( از الاعلام زرکلی ج 7 ص 177، از الدرر الکامنة و بغیة الوعاة و شذرات الذهب ).
دکالی. [ دَک ْ کا ] ( اِخ ) لقب محمدبن علی دکالی سلاوی ، مورخ قرن چهاردهم هجری ، از اهالی مغرب اقصی. او به سال 1285 هَ. ق. در سلامتولد شد و در 1364 هَ. ق. در فاس درگذشت. او راست : أدواح البستان فی اخبار العدوثین و من درج بهما من الاعیان ، اتحاف الملا باخبار الرباط و سلا، الدرة الیتیمة فی اخبار شالة الحدیثة و القدیمة، السکک الاسلامیة، الحسبة فی الاسلام ، أحوال الیهود فی المغرب و ضوء النبراس لدولة بنی وطاس. ( از الاعلام زرکلی ج 7 ص 197 ).
فرهنگ فارسی
گویش مازنی
پیشنهاد کاربران
طایفه بزرگ دکالی
ساکن بلوچستان ایرانشهربمپورچاه شوردلگان وبخشی درپاکستان زندگی میکند
و۱۶تیره می باشند. . .
ساکن بلوچستان ایرانشهربمپورچاه شوردلگان وبخشی درپاکستان زندگی میکند
و۱۶تیره می باشند. . .
اونجای ک الیاس بامری نوشتن آخر اد زهی همراه دکالی این دروغ آخر اد زهی اصالت پوگول هستن غلامن جدیدن ایشون میگن شدن دکالی خواهشن هز غلامی رو برچسپ دکالی نزنید بخدا شخصیت آدم میا د پاین این غلام هارو ب طایفمون میزنن آفای بامری بفکر بقیه باش احرداد زهی ها غلامن
نام یکی از طایفه های بلوچ در ایرانشهر