لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
سر کسی را به طاق کوبیدن
کسی را دنبال چیز بی ارتباط با موضوع / بی معنی / موهوم فرستادن؛ کسی را از سر خود باز کردن / پیِ نخودسیاه فرستادن
مثال:
این دوست عزیز شما خیلی زرنگه، سر همه رو به طاق می کوبه.
توضیح:
همچنین ← �کسی را به دنبال / پیِ نخودسیاه فرستان�
کسی را دنبال چیز بی ارتباط با موضوع / بی معنی / موهوم فرستادن؛ کسی را از سر خود باز کردن / پیِ نخودسیاه فرستادن
مثال:
این دوست عزیز شما خیلی زرنگه، سر همه رو به طاق می کوبه.
توضیح:
همچنین ← �کسی را به دنبال / پیِ نخودسیاه فرستان�
دست به سر کردن
هوالعلیم
دَک کردن: راندن مزاحم با حیله
دَک کردن: راندن مزاحم با حیله