دژمناک

لغت نامه دهخدا

دژمناک. [ دُ ژَ / دِ ژَ] ( ص مرکب ) غمگین. اندوهناک. ( آنندراج ). || رنجور و دردمند. ( ناظم الاطباء ). || خشمگین. خشمناک. تند : آنگاه سوی صفا، دژمناک التفات کرد و بر وی بانگ زد و گفت بازگرد از من ای ابلیس. ( ترجمه دیاتسارون ص 132 ). عیسی بر آن دژمناک تندید و گفت دهن خود ببند. ( ترجمه دیاتسارون ص 194 ).

فرهنگ عمید

رنجور، دردمند، افسرده، غمناک، اندوهگین.

جدول کلمات

خشمگین ، غمگین

پیشنهاد کاربران

بپرس