دژمان. [ دِ / دُ ] ( اِ مرکب ) افسوس و دریغ داشتن و حسرت. ( برهان ) ( آنندراج ). دژوان. || ( ص مرکب ) دژمنش. متأسف. اندوهگین : چو شاهنشه زمانی بود دژمان به خشم اندر خرد را برد فرمان.( ویس و رامین چ تهران ص 173 ).و رجوع به دژمنش شود.