دژاباد

لغت نامه دهخدا

دژاباد. [ دُ ] ( ص مرکب ) سهمگین و خشم آلود. ( برهان ). خشم آلود. ( شرفنامه منیری ). خشمگین. غضبان. دژآگام. دژآگامه. دژآگاه. دژآگه :
اگر شیر دژابادش ببیند
چو سگ اندر پس زانو نشیند.
بهرامی.

فرهنگ فارسی

( دژ آباد ) ( صفت ) خشمگین غضبان .

فرهنگ معین

( دژآباد ) ( ~. ) (ص مر. ) خشمگین ، غضبان .

فرهنگ عمید

( دژآباد ) ۱. به بدی و زشتی برآمده.
۲. خشم آلود: اگر شیر دژآبادش ببیند / چو سگ اندر پس زانو نشیند (بهرامی: شاعران بی دیوان: ۴۰۶ ).
۳. بدخو، زشت خو.
۴. سهمگین.

پیشنهاد کاربران

بپرس