دویدن می و مستی ؛ در رفتن می و مستی در چیزی. ( آنندراج ) :
مرا کرده ست چون آئینه حیران مجلس آرایی
که می را در رگ مست از دویدن بازمی دارد.
صائب. ( از آنندراج ) .
چو مستی در رگ عالم دوم اندر بقای خود
ز هر جا گردی از جا خاست آن باشد نشانم را.
ملا قاسم مشهدی. ( از آنندراج ) .
مرا کرده ست چون آئینه حیران مجلس آرایی
که می را در رگ مست از دویدن بازمی دارد.
صائب. ( از آنندراج ) .
چو مستی در رگ عالم دوم اندر بقای خود
ز هر جا گردی از جا خاست آن باشد نشانم را.
ملا قاسم مشهدی. ( از آنندراج ) .