دوگیتی

فرهنگ عمید

دو جهان، دنیا و آخرت.

پیشنهاد کاربران

تفسیر دو گیتی این حرف حافظ است ؟/ که گفته با دوستان کنید مروت و با دشمنان مدارا/
این دو حرف برای اولین توسط هاتف غیبی به گوش سر و دل حافظ ابلاغ نگردیده بلکه توسط ایسا مسیح با فرمولبندی دیگری بیان گردیده : همسایه ها و دیگران را طوری دوست داشته باشید که خودرا دوست دارید و اگر دشمن یک سیلی نثار سمت راست گونه ها یتان نمود، سمت چپ صورت تان را هم به فرود آمدن ضربات سیلی های مرگبار وی هدیه نمائید . بهر حال در بین پیشینیان ماقبل میلاد حافظ این جهان بینی یا این بینش و باور مرسوم بوده که دو جهان وجود دارند؛ یکی مادی و فانی و دیگری معنوی و باقی و این بینش و باور هم وجود داشته که در لحظه مرگ جسم یا کالید یا بدن و یا تن، یک پدیده ی نامرئی تحت نام جان از این قفسه به اصطلاح تنگ خاکی به بیرون از آن می پرد و بسان یک پرنده با عجله و شتاب این جهان مادی و فانی را ترک میکند و بسوی جهان معنوی و باقی پر میکشد. با این امید که این پرنده ی جانِ ادیبان و شاعران و عارفان دینی پارسی زبان در طول این پراوز و در بین راه و در هوا طعمه ی کرکسان، شاهین ها و باز های شکاری باورمندان به قبض یا جدائی روح بطور دائم از بدن به اصطلاح مادی و معراج و صعود آن در قالبی مثالی یا خیالی به عالم میانی تحت عنوان برزخ، نگردد. تفسیر حقیقی، صحیح و درست دو گیتی این حرف مختصر، کوتاه و فشرده می باشد: این گیتی یا کیهان و یا این جهان علی رغم این همه وسعت و گستردگی و فراخی، تنها و منزوی نمیباشد بلکه قطره ی ناچیزیست در بین جهان متناهی، مساوی، موازی و بیشمار جاودانه گرفتار در بطن هستی و وجود بیکران پروردگار یعنی آفریدگار کائنات و خود آنها.
...
[مشاهده متن کامل]

آفریدگار کائنات نیافریده ست ما را بهر طاعت و بندگی یا به لسان قرآن الا یعبدون/ بلکه تا کند مارا وانهم نه بسان ماریا مادر ایسا یا مریم عذرا/ الا یعنی بلکه یا مگر به معرفت کامل ابعاد فراوان و بیکران خویش هدایت و رهنمون مارا/ تا سهیم گرداند و شریک نماید در عشق و زندگی بی آغاز و بی پایان، لایزال و جاودانه خویش مارا/ لذا شیخا گر خود نمی خواهی دست کم بگذار که دیگران رسند به سعادت های نسبی دینوی در همین جا و حال درین زمان و مکان/ در عوض پیشکش خود و جمیع گذشتگان و حال آیندگانت باد انشاالله کلیه سعادت های برزخی و اخروی در لازمان و لامکان/ حدیث از مُطرب و مَی گو و راز دهّر کمتر جو/ که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را /؟ حافظا! بیا تا باهم پیاله ای از شراب کودکانه این حکیمک نوشیم در همین جا و حال بر گرد این میز زرین/ که بقول سخنان شیرین خود نمونه اش را نیابی در قنات کوثر و جویبار زمزم در بهشت برین/ باده های درد آلود دنیوی چون خسرو و شیرین و فرهاد، لیلی و مجنون، شمس و جلال تان کند/ گر صافی و برزخی و ملکوتی گردند وانگه فقط این کودک دادند و خدا که چون و مون تان کند/.

دو جهان
این دنیا و دنیای آخرت

بپرس