دوگون

لغت نامه دهخدا

دوگون. [ دُ ] ( ص مرکب ) دوگونه. دو نوع. دوقسم. مختلف و متفاوت. ( یادداشت مؤلف ) :
هر دو جهان و نعمتش از بهر مردم است
زین روی جان عقل دو گون و دوتا شده ست.
ناصرخسرو.
و رجوع به دوگونه شود.

فرهنگ فارسی

دو گونه . دو نوع .

دانشنامه آزاد فارسی

دوگون (Dogon)
افراد قوم از اقوام بخش شرقی مالی و بخش شمال غربی بورکینا فاسو. شمار آن ها به حدود ۲۵۰هزار نفر می رسد و زبانشان به شاخۀ ولتایی (گور) از خانوادۀ زبانی نیجری ـ کنگویی تعلق دارد. دوگون ها فاقد قدرت سیاسی متمرکزند و سرزمین آن ها به نواحی متعددی تقسیم می شود که هر ناحیه زیر قدرت یک هوگون، رهبر معنوی، قرار دارد. در هنر دوگون ها، پیکره سازی، به ویژه ساخت نقاب های چوبی از تصویر نیاکان، دیده می شود.

پیشنهاد کاربران

در گویش بانشی دوگون ( Dowgun ) به معنای مرغ مادر است.
دوغان. برادر. همخون. دوخون. خون پدرومادردرهردوی همزادهست. معنی ِلغتی پدرومادر. پدرمخفف پیدریعنی پی وریشه ماازاوست. مادریعنی ماازاوبدر شدیم

بپرس