دوچار زدن
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
دوچار زدن ؛ ملاقات کردن و گفتگو نمودن. ( ناظم الاطباء ) .
- || برخورد کردن. روبرو شدن. دچار خوردن : چون به معبر جیحون رسید جمعی از خواص سلطان از خوارزم می آمدند با او دوچارزدند. ( تاریخ جهانگشای جوینی ) . تا چون به استو رسیددر پشته شایقان با لشکر تاتار دوچار زد و با عدد قلیل ساعتی طویل با آن قوم محاربت نمود. ( تاریخ جهانگشای جوینی ) .
... [مشاهده متن کامل]
- || نقش دوشش نشستن. ( آنندراج ) .
- || برخورد کردن. روبرو شدن. دچار خوردن : چون به معبر جیحون رسید جمعی از خواص سلطان از خوارزم می آمدند با او دوچارزدند. ( تاریخ جهانگشای جوینی ) . تا چون به استو رسیددر پشته شایقان با لشکر تاتار دوچار زد و با عدد قلیل ساعتی طویل با آن قوم محاربت نمود. ( تاریخ جهانگشای جوینی ) .
... [مشاهده متن کامل]
- || نقش دوشش نشستن. ( آنندراج ) .