دوچار زدن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - بر خورد به سخصی نا موافق یا جانوری درنده یا امری ناملایم . ۲ - گرفتار شدن . مبتلا گشتن .

پیشنهاد کاربران

دوچار زدن ؛ ملاقات کردن و گفتگو نمودن. ( ناظم الاطباء ) .
- || برخورد کردن. روبرو شدن. دچار خوردن : چون به معبر جیحون رسید جمعی از خواص سلطان از خوارزم می آمدند با او دوچارزدند. ( تاریخ جهانگشای جوینی ) . تا چون به استو رسیددر پشته شایقان با لشکر تاتار دوچار زد و با عدد قلیل ساعتی طویل با آن قوم محاربت نمود. ( تاریخ جهانگشای جوینی ) .
...
[مشاهده متن کامل]

- || نقش دوشش نشستن. ( آنندراج ) .

بپرس