دوچار خوردن

پیشنهاد کاربران

دوچار خوردن ؛ روبروشدن. مواجه شدن. ملاقات ناگهانی. رویاروی قرار گرفتن. راست آمدن :
کدام صدر اجل دیده ای که با او هم
اجل نخورده دوچاری درین سپنج سرای.
رضاقلیخان هدایت.

بپرس