دون همت ؛ فرومایه و سفله و ناسپاس. ( ناظم الاطباء ) . خسیس و کم همت. ( آنندراج ) . ذوالبجل. قصیرالهمة. ( یادداشت مؤلف ) . ژکور. ( لغت فرس اسدی نسخه نخجوانی ) :
قیمت دانش نشود کم بدانک
خلق کنون جاهل و دون همت است.
... [مشاهده متن کامل]
ناصرخسرو.
ای کرده ترا گردون دون همت و بی دین
زایل شده دین از تو به دنیای زوالی.
ناصرخسرو.
سگ دون همت استخوان جوید
بچه شیر مغز جان جوید.
سنایی.
وانکه دون همت است همچون سگ
هست چون سگ نه بهر نان در تک.
سنایی.
و اگر دون همتی چنین سعی به سبب حطام دنیا باطل گرداند همچنان باشد که مردی یک خانه عود داشت. . . ( کلیله و دمنه ) .
کرم ورزد آن سر که مغزی در اوست
که دون همتانندبی مغز و پوست.
سعدی ( بوستان ) .
چو خرمن برگرفتی گاو مفروش
که دون همت کند نعمت فراموش.
سعدی.
بدبخت دون همت که آیت �و رابعهم. . . � گوئیا در شأن او آمده. ( از ترجمه محاسن اصفهان ص 91 ) .
فخری که از وسیلت دون همتی رسد
گر نام و ننگ داری از آن فخر عار دار.
اوحدی.
طَبَع؛ دون همت گردیدن مرد. ( منتهی الارب ) .
قیمت دانش نشود کم بدانک
خلق کنون جاهل و دون همت است.
... [مشاهده متن کامل]
ناصرخسرو.
ای کرده ترا گردون دون همت و بی دین
زایل شده دین از تو به دنیای زوالی.
ناصرخسرو.
سگ دون همت استخوان جوید
بچه شیر مغز جان جوید.
سنایی.
وانکه دون همت است همچون سگ
هست چون سگ نه بهر نان در تک.
سنایی.
و اگر دون همتی چنین سعی به سبب حطام دنیا باطل گرداند همچنان باشد که مردی یک خانه عود داشت. . . ( کلیله و دمنه ) .
کرم ورزد آن سر که مغزی در اوست
که دون همتانندبی مغز و پوست.
سعدی ( بوستان ) .
چو خرمن برگرفتی گاو مفروش
که دون همت کند نعمت فراموش.
سعدی.
بدبخت دون همت که آیت �و رابعهم. . . � گوئیا در شأن او آمده. ( از ترجمه محاسن اصفهان ص 91 ) .
فخری که از وسیلت دون همتی رسد
گر نام و ننگ داری از آن فخر عار دار.
اوحدی.
طَبَع؛ دون همت گردیدن مرد. ( منتهی الارب ) .
دون همتی. به معنای انسان پست می باشد
سلیم
دون همت: بدون تلاش، کم تلاش
دون همت: بدون تلاش، کم تلاش
کوتاه اندیشه اشاره به نادان بودن
کوتاه اندیشه
کوتاه همت ، دارای طبع پست و کوتاه اندیشه
عاجز
سست اراده ، متزلزل