دولت پناه. [ دَ / دُو ل َ پ َ ] ( ص مرکب ) پناه و ملجاء دولت و سلطنت. ( ناظم الاطباء ). که در پناه بخت و نعمت و اقبال است. که بخت و اقبال پشت و پناه اوست : که دولت پناها جوانبخت باش همه ساله با افسر و تخت باش.
نظامی.
یکی سوی دستور دولت پناه به چشم سیاست نظر کرد شاه.
نظامی.
یاران همنشین همه از هم جدا شدند ماییم و آستانه دولت پناه تو.