دولت درمانده
فرهنگستان زبان و ادب
پیشنهاد کاربران
دولت درمانده ( به انگلیسی: failed state ) یا کشور ناکام اصطلاحی در علوم سیاسی است. این اصطلاح برای اشاره به دولت هایی به کار گرفته می شود که در پیاده سازی دو وظیفهٔ پایه ای دولت - ملت ها در جهان مدرن، ناکام مانده اند: نخست ناتوانی در اعمال حاکمیت سرزمینی - جغرافیایی بر قلمروی خود؛ دودیگر ناتوانی در حافظت از مرزهایش. توان اعمال حاکمیت دولت های ناکام ضعیف است چنان که آنان توان انجام وظایفِ اداری - سازمانی مورد نیاز برای کنترل مردم و منابع را نمی دارد و تنها قادر به ارائهٔ خدماتِ عمومی، در سطح حداقلی اند. در حقیقت یک دولت شکست خورده حاکمیت قانونی خود را حفظ می کند، اما در قدرت سیاسی، اجرای قانون، و جامعه مدنی دچار فروپاشی شده است، که منجر به وضعیتی تقریباً شبیه هرج و مرج می شود. ویژگی های مشترک یک دولت ناکام شامل دولتی است که قادر به گرفتن مالیات و ادراه جمعیت، کنترل قلمرو، پر کردن دفاتر سیاسی یا مدنی یا حفظ زیرساخت های خود نیست. هنگامی که این اتفاق می افتد، فساد و جنایت گسترده، مداخله بازیگران دولتی و غیردولتی، ظهور پناهندگان و جابجایی غیرارادی جمعیت بیشتر می شود و افت شدید اقتصادی، و مداخله نظامی از داخل و خارج از دولت بسیار بیشتر است.
... [مشاهده متن کامل]
معیارهایی برای توصیف سطح حکمرانی دولت ها ایجاد شده است. سطح دقیق کنترل دولت برای جلوگیری از تلقی شدن به عنوان یک دولت ناکام در بین سازمان های مختلف به طور قابل توجهی متفاوت است. علاوه بر این، اعلام «ناکامی» یک دولت به طور کلی بحث برانگیز است و وقتی قاطعانه اعلام شود، ممکن است پیامدهای ژئوپلیتیک قابل توجهی داشته باشد.
طبق نظریات سیاسی ماکس وبر، دولت به عنوان حافظ انحصاری استفاده مشروع از نیروی فیزیکی در داخل مرزهای خود تعریف می شود. هنگامی که این انحصار شکسته شود ( مثلاً از طریق حضور جنگ سالاران، گروه های شبه نظامی، پلیس فاسد، باندهای مسلح یا تروریسم ) ، وجود دولت مورد شبهه قرار می گیرد و دولت به یک دولت ناکام تبدیل می شود. دشواری تعیین اینکه آیا یک دولت «انحصار استفاده مشروع از زور» را حفظ می کند یا خیر، که به علت مشکلات تعریف واژه «مشروع» است، باعث می شود که دقیقاً مشخص نباشد که چه زمانی می توان گفت یک دولت «ناکام» است. مشکل مشروعیت را می توان با درک دقیق منظور وبر از آن عبارت حل کرد. وبر توضیح می دهد که تنها دولت ابزار لازم برای خشونت فیزیکی را دارد. این بدان معنی است که دولت برای دستیابی به انحصار در داشتن ابزار خشونت ( دفاکتو ) به مشروعیت نیاز ندارد، اما در صورت نیاز به استفاده از آن ( دوژور ) به آن نیاز خواهد داشت. به طور معمول، این اصطلاح به این معنی است که دولت ناکارآمد شده است و قادر به اجرای قوانین خود به طور یکسان یا ارائه کالاها و خدمات اساسی به شهروندان خود نیست. این نتیجه که یک حالت در حال ناکامی است یا ناکام شده است را می توان از مشاهده ویژگی های دولت و ترکیبات آنها گرفت. نمونه هایی از این ویژگی ها عبارتند از وجود شورش، فساد سیاسی شدید، نرخ بالای جرم و جنایت که حکایت از نیروی پلیس ناکارآمد است، بوروکراسی غیرقابل نفوذ و ناکارآمد، ناکارآمدی قضایی، مداخله نظامی در سیاست، و تحکیم قدرت توسط بازیگران منطقه ای به گونه ای که با نفوذ مقامات ملی رقابت کند یا آن را از بین ببرد. مفهومی با عنوان «شهرهای ناکام» نیز ایجاد شده است. شهر ناکام بر اساس این تصور است که در حالی که یک دولت ممکن است به طور کلی کار کند، اما سیاست ها در سطح دولتی ممکن است از نظر زیرساخت، اقتصاد و سیاست اجتماعی سقوط کنند. برخی مناطق یا شهرها حتی ممکن است خارج از کنترل دولت قرار گیرند و عملاً به بخش غیرقابل کنترل دولت تبدیل شوند.
... [مشاهده متن کامل]
معیارهایی برای توصیف سطح حکمرانی دولت ها ایجاد شده است. سطح دقیق کنترل دولت برای جلوگیری از تلقی شدن به عنوان یک دولت ناکام در بین سازمان های مختلف به طور قابل توجهی متفاوت است. علاوه بر این، اعلام «ناکامی» یک دولت به طور کلی بحث برانگیز است و وقتی قاطعانه اعلام شود، ممکن است پیامدهای ژئوپلیتیک قابل توجهی داشته باشد.
طبق نظریات سیاسی ماکس وبر، دولت به عنوان حافظ انحصاری استفاده مشروع از نیروی فیزیکی در داخل مرزهای خود تعریف می شود. هنگامی که این انحصار شکسته شود ( مثلاً از طریق حضور جنگ سالاران، گروه های شبه نظامی، پلیس فاسد، باندهای مسلح یا تروریسم ) ، وجود دولت مورد شبهه قرار می گیرد و دولت به یک دولت ناکام تبدیل می شود. دشواری تعیین اینکه آیا یک دولت «انحصار استفاده مشروع از زور» را حفظ می کند یا خیر، که به علت مشکلات تعریف واژه «مشروع» است، باعث می شود که دقیقاً مشخص نباشد که چه زمانی می توان گفت یک دولت «ناکام» است. مشکل مشروعیت را می توان با درک دقیق منظور وبر از آن عبارت حل کرد. وبر توضیح می دهد که تنها دولت ابزار لازم برای خشونت فیزیکی را دارد. این بدان معنی است که دولت برای دستیابی به انحصار در داشتن ابزار خشونت ( دفاکتو ) به مشروعیت نیاز ندارد، اما در صورت نیاز به استفاده از آن ( دوژور ) به آن نیاز خواهد داشت. به طور معمول، این اصطلاح به این معنی است که دولت ناکارآمد شده است و قادر به اجرای قوانین خود به طور یکسان یا ارائه کالاها و خدمات اساسی به شهروندان خود نیست. این نتیجه که یک حالت در حال ناکامی است یا ناکام شده است را می توان از مشاهده ویژگی های دولت و ترکیبات آنها گرفت. نمونه هایی از این ویژگی ها عبارتند از وجود شورش، فساد سیاسی شدید، نرخ بالای جرم و جنایت که حکایت از نیروی پلیس ناکارآمد است، بوروکراسی غیرقابل نفوذ و ناکارآمد، ناکارآمدی قضایی، مداخله نظامی در سیاست، و تحکیم قدرت توسط بازیگران منطقه ای به گونه ای که با نفوذ مقامات ملی رقابت کند یا آن را از بین ببرد. مفهومی با عنوان «شهرهای ناکام» نیز ایجاد شده است. شهر ناکام بر اساس این تصور است که در حالی که یک دولت ممکن است به طور کلی کار کند، اما سیاست ها در سطح دولتی ممکن است از نظر زیرساخت، اقتصاد و سیاست اجتماعی سقوط کنند. برخی مناطق یا شهرها حتی ممکن است خارج از کنترل دولت قرار گیرند و عملاً به بخش غیرقابل کنترل دولت تبدیل شوند.