دولبند


معنی انگلیسی:
diadem

لغت نامه دهخدا

دول بند. [ ب َ ] ( اِ مرکب ) دستار و عمامه. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). مولوی یا عمامه. لغت نامه های فرانسوی می نویسند که توربان متداول در فرانسه به معنی عمامه مأخوذ از کلمه ٔدولبند فارسی است به معنی بند و رشته سرعمامه. سر پایان. مندیل. ( یادداشت مؤلف ). سرپوش. کلاه. ( ترجمه ٔدیاتسارون ص 366 ) : شمعون در پی او رسید و در گور رفت و دید کفنها جدا نهاده و آن دولبند که برسر او پیچیده بود نبود. ( ترجمه دیاتسارون ص 366 ).
- دولبنددارآغا ؛ یکی از صاحب منصبان دربار سلاطین عثمانی که در مواقع رسمی عمامه واگردان سلطان را می برد. ( یادداشت مؤلف ).
|| کمربند و شال کمر. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ).
- دولبند و بست ؛ طومار جمعبندی زمینی که در آغاز هر سال بسته می شود. ( ناظم الاطباء ).
|| بند. ( در کاغذ ). ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ دستار عمامه . ۲ - کمربند شال کمر .

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

دولبنددولبنددولبنددولبند

بپرس