- تخته دولایی ؛ تخته مصنوعی نسبتاً قطور. ( یادداشت مؤلف ).
|| جامه دوته از ابره و آستر که با هم دوزند و برین قیاس یک لایی. ( آنندراج ). || لته ای از یک قماش آستر و ابره ای برای خشک کردن ظروف. ( یادداشت مؤلف ).
- دولایی کردن قبا ؛ دوته کردن جامه از ابره و آستر :
گرفته گر نه رخت گرم باغ گلشن را
قبای خود گل رعنا چرا دولایی کرد.
تأثیر( از آنندراج ).
|| کلفت و ضخیم. ( ناظم الاطباء ). || در هندوستان نوعی از رداست که مانند شال بر سر می کشند و گاهی بر دوش اندازند و آن نیز دوته باشد و یک ته هم می باشد قسم اول را در سرما استعمال کنند و دوم را در گرما. ( آنندراج ). || ( حامص مرکب ) کوژی. خمیدگی. خمی. بخمی. انحنا. انعطاف. دوتایی. دوتاهی. کوزی. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به دولا شود.