دولاخ

لغت نامه دهخدا

دولاخ. [ دُ / دو ] ( اِ ) غبار و گرد و خاک. ( ناظم الاطباء ). در تداول عامه جنوب خراسان دولَخ گویند.

فرهنگ فارسی

غبار و گرد و خاک .

پیشنهاد کاربران

در لحجه خراسانی ( مخصوصا جنوب و مرکز خراسان ) به گرد و خاک دولاخ یا دولَخ گفته می شود.
توی گویش خراسانی شهره مشهد گویند
توز دولاخ میه
پارسی خیلی واژگان مترادف داره
در گویش اردکانی هم به گرد و خاک زیاد، دولَخ می گویند
در اصلاح جاهل ها دولاخ استعاره از سوراخ یعنی مرد یا زن مفعول جنسی و بی ارزش است معادل لاشی

بپرس