دولاب

/dulAb/

معنی انگلیسی:
bin, chest, closet, larder, pantry, windlass, diabetes

لغت نامه دهخدا

دولاب. [ دَ / دو ] ( معرب ، اِ ) ( مأخوذ از فارسی دول + آب ) چرخ چاه که در آن کوزه ها بسته آب کشند. ( از آنندراج ) ( از غیاث ). ج ، دوالیب. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). دلو آب یا دول آب و فارسی است. ( جوهری از سیوطی در المزهر ). قسمی چرخ آبیاری. ( مفاتیح ). و رجوع به ماده بعد شود.

دولاب. ( اِ مرکب ) چرخی که با آن جهت آبیاری کردن زراعت از چاه آب کشند. خربلة. چرخاب. ( ناظم الاطباء ). دلوآب.( شرفنامه منیری ). عجله. چرخ. بکره. چرخ آب کشی. چرخ چاه. ( یادداشت مؤلف ). چرخ آب. ( لغت محلی شوشتر ). منجنین. منجنون. جنجون. منجور. عِجلَة. عَجَلَة. دالیة. ناعورة. ساقیة. سانیة. ( منتهی الارب ) : وبیشتر آبشان از چاهها و دولابهاست. ( حدود العالم ).
دو پیکر باز چون دو یار در خواب
به یکدیگر بپیچیده چو دولاب.
( ویس و رامین ).
نیست جز دولاب گردون چون به گشتنهای خویش
آب ریزد بر زمین تا می بروید زو شجر.
ناصرخسرو.
هر زمان برکشد به بانگ بلند
زین سیه چاه ژرف این دولاب.
ناصرخسرو.
همیشه تا شود اندر سه وقت هر سالی
فلک به گشت رحا و حمایل دولاب.
مسعودسعد.
همیشه تا فلک آبگون همی گردد
گهی بسان رحا گه حمایل و دولاب.
مسعودسعد.
ز چرخ گردان دولاب وار آب روان
بگاه و بیگه آری چنین بود دولاب.
مسعودسعد.
فلک به دوران گه آسیا و گه دولاب
زمین ز گردون گه کهربا و گه مینا.
مسعودسعد.
به خوان دهر چون دولاب یابی کاسه ها شسته
که بر دولاب گردون هست کارش کاسه گردانی.
خاقانی.
از داده دهر است همه زاده سلوت
از بخشش چاه است همه ریزش دولاب.
خاقانی.
دل خاقانی دولاب روان را ماند
که ز یک سو بستاند به دگر سو بدهد.
خاقانی.
بر کنار دو جوی دیده من
بانگ دولاب آسمان بشنو.
خاقانی.
چو دولاب کو شربت تر دهد
از این سر ستاند بدان سر دهد.
نظامی.
چند بینی گردش دولاب را
سر برون کن هم ببین میراب را.
مولوی.
باش چون دولاب نالان چشم تر
تا ز صحن جانت بر روید خضر.
مولوی.
چو شوریدگان می پرستی کنند
به آواز دولاب مستی کنند.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

قریه ای که در قدیم جزو [[ ری ]] بود و اکنون قریه ایست در مشرق تهران و گروهی از بزرگان بدان نسبت دارند.
( اسم ) ۱ - چرخ چوبی با دول و ریسمان که با آن آب از چاه میکشند چرخ آب . ۲ - گنجه کوچک در دار که در ایوان تعبیه کنند دولابه . ۳ - آسمان فلک . یا دولاب سیمایی آسمان . یا دولاب مینا آسمان . ۴ - نیرنگ تزویر .

فرهنگ معین

(اِمر. ) ۱ - چرخ چوبی با ریسمان و سطل که به وسیلة آن از چاه آب کشند. ۲ - گنجة کوچک دردار که توی دیوار درست کنند.

فرهنگ عمید

۱. چرخ چاه، چرخ چوبی با دول و ریسمان که با آن آب از چاه می کشند: به چرخ اندر آیند دولاب وار / چو دولاب بر خود بگریند زار (سعدی۱: ۱۱۲ )، چو شوریدگان می پرستی کنند / بر آواز دولاب مستی کنند (سعدی۱: ۱۱۲ ).
۲. گنجه و اشکاف کوچک دردار که توی دیوار درست می کنند، دولابه.
۳. [قدیمی، مجاز] آسمان، چرخ، فلک.
۴. [قدیمی] آنچه بر محوری بچرخد.

گویش مازنی

/doolaab/ ول خرج

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] دولاب: به معنای چرخ چاه است.
دولاب چرخی است که جهت آبیاری کردن با آن از چاه، آب می کشند.
کاربرد فقهی
از دولاب، به مناسبت در باب های طهارت، زکات، مساقات، مزارعه، اجاره، شفعه و ارث ،سخن گفته اند.
احکام دولاب
...

دانشنامه عمومی

دولاب (قشم). دولاب، روستایی در دهستان دولاب بخش حرا شهرستان قشم در استان هرمزگان ایران است. این روستا، مرکز دهستان دولاب است. [ ۱]
علت نام این روستا را محتمل به دلیل وجود چاه های آب شیرین در این منطقه در زمان گذشته می دانند که آب آن را با دولاب به سطح زمین انتقال می دانند. امروزه نیز از این روش برای تأمین آب بخش هایی از جزیره قشم استفاده می کنند. [ ۲]
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۱٬۴۵۳ نفر ( ۴۰۴ خانوار ) بوده است. [ ۳]
عکس دولاب (قشم)عکس دولاب (قشم)عکس دولاب (قشم)عکس دولاب (قشم)

دولاب (قلعه گنج). دولاب روستایی در دهستان دولاب بخش مرکزی شهرستان قلعه گنج در استان کرمان ایران است. این روستا، مرکز دهستان دولاب است. [ ۱]
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۱٬۲۵۳ نفر ( ۳۵۷ خانوار ) بوده است. [ ۲]
عکس دولاب (قلعه گنج)

دولاب (کهنوج). دولاب، روستایی در دهستان دهکهان بخش مرکزی شهرستان کهنوج در استان کرمان ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۱۱۷ نفر ( ۳۰ خانوار ) بوده است. [ ۱]
عکس دولاب (کهنوج)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

(یا: ناعوره، چرخاب) چرخی که در پیرامون آن تعدادی جام یا دَلْو نصب می شود، به طوری که براثر جریان آب به چرخش در می آید. به منزلۀ منبع تأمین انرژی برای به کار اَنداختن ماشین آلات یا بالاکشیدن آب به کار می رفت. چرخاب عمودی در عصر رومی ها کاربرد فراوانی یافت. در آن زمان، دو نوع چرخاب وجود داشت: چرخاب زیرزَن که چرخ آن در آب فرو می رفت، و چرخاب روزَن که نیرومندتر بود و آب روی آن می ریخت. تا زمان ابداع نخستین ماشین بخار قابل اعتماد در قرن ۱۷، چرخاب یگانه وسیلۀ تأمین توان مکانیکی بود و برای آسیاکردن از آن استفاده می شد. همچنین، برای فلزکاری، در عملیات خردکردن و شکستن سنگ و مانند آن، و به کارانداختن ماشین آلات در کارخانه های اولیه نیز به کار می رفت.

مترادف ها

diabetes mellitus (اسم)
مرض قند، دیابت شیرین، دولاب

waterwheel (اسم)
دولاب، چرخ چاه، چرخ ابگرد

پیشنهاد کاربران

دولاب ، ریشه du
واژگان برگرفته از این ریشه
دول dul سطل آب
دول dulصورت فلکی آبریز در دایره بروج
دولاب dulAb چرخ چاه آبی
دول dul آلت مردان
دود dud دود حاصل از سوختن . . .
دولاب فرمان یا سکان لنج صیادی . .
...
[مشاهده متن کامل]

دول dul مشکی که با آن دوغ می زنند
دولاغ . دولاخ dulakh گرد و غبار به هوا بلند شده ، یا گرد باد به همراه خاک
این واژه ها در بعضی از مناطق ایران از ریشه های دیگر درست شده و معنی دیگر دارند
معنی ریشه .
دو du به معنی حرکت کردن ، رفتن به عقب و جلو ، تاب بازی کردن . چرخیدن ، ریختن ، سرازیر شدن ، نامتعادل بودن ، فوران کردن ، انداختن هست
Du در زبان های ایرانی از ریشه های دیگری هم هست مانند واژه دور یا اندوه دوشیدن ، . . . که با این ریشه یکی نیستند در زبان ترکی هم دولاخ جوراب هست و. . .

دولاب از دو کلمه دول و آب تشکیل شده در قدیم در زبان ترکی به پارچ آب دول می گفتند حتی در ترکی استانبولی به صندوقچه یا کابینت دولاب و به یخچال بوزدولابی ( صندوقچه یخ ) می گن که معنی همون یخدان رو می ده که در قدیم ازش زیاد استفاده می کردن ولی در کل بدلیل وجود کلمه آب به نظر این کلمه ریشه فارسی داشته باشه و از فارسی به ترکی رفته باشه. در قدیم فارسی زبانان ظاهرا به چرخ چوبی که به واسطه طناب و سطل از چاه
...
[مشاهده متن کامل]

آب می کشیدند دولاب می گفتند.

در ترکی استانبولی به کابینت گویند dolap که از دولاب پارسی می آید.
دولاب تهران
محله ای در جنوب شرق شهر تهران که در قدیم روستایی از توابع ری بوده با مردمان قدیمی و با صفا و بزرگانی همچون میرزا اسماعیل دولابی از عرفای معاصر
یکی از دروازه های قدیم شهر تهران هم دروازه دولاب نام داشت
...
[مشاهده متن کامل]

حرفه اکثر مردم این روستا کشاورزی بوده و از محصولات معروف آن می توان خیار دولاب را نام برد

در گویش سیستانی واژه دولاب ب مانای مشکل و شر و دردسر میباشد
درگویش زبان بختیاری واژه دولاب = گنجه یاکمد در دار است. ودر جایی هم واژه دولاب که بصورت جدا نوشته میشود، مانند دول آب= که به معنی مشک آب است. ودر گویش زبان بختیاری واژه دول= به تنهائی به معنای شکاف، درز، یا جوی مانند است.
دولاب :[اصطلاح صید ] فرمان یا رُل لنج – به دسته فرمان هم دولاب گفته می شود
دولاب دگرگون شده " دورآب " یعنی جایی که از آب دور است ، نام چندین روستای ایران و بویژه در خاور دروازه دولاب یا خیابان 17 شهریور کنونی تهران، منطقه 14 می باشد ، به باور باشندگان این روستا که امروزه در میدان
...
[مشاهده متن کامل]
سرآسیاب دولاب ، و حسین آباد دولاب زندگی می کنند در روزگار صفویان و قاجاریان که تهران شکوفایی خود را اغاز نمود کشاورزان خاوری تهران به آب دسترسی نداشتند و از اینرو دولتمردان آنروزگار دستور ساخت کاریز ( قنات ) اکبرآباد ، عزیزیه و سلیمانیه را دادند که با کوشایی فراوان این کاریز ها به بهره برداری رسیدو مایه رونق کشاورزی ، باغداری و پرورش گل در دورآب گردید و نشانه های آنها هنوز در خیابان های نبرد ، شکوفه ، شاه آبادی پدیدار می باشد و باغ های گل با همه سلاخت و ساز های بی رویه هنوز به فراوانی یافت می شود .

بپرس