و شیر تازه جوشانیده و پخته و دوغبا که از دوغ تازه پزند. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
ما و همین دوغبا و ترف و ترینه
پخته امروز یا ز باقی دینه.
( از اسرار التوحید ص 276 ).
ترکیم را در این حبش نخرندلاجرم دوغبای خوش نخورند
دوغبایی بپز که از چپ و راست
در وی افتند چون مگس در ماست.
سعدی.
از هوای ماستبای ماکه دارد خط سبزدیگران در دوغبا برگ چغندر می کنند.
بسحاق اطعمه.
|| ماستابه. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ) ( از آنندراج ) ( از انجمن آرا ). || کنایه از منی و نطفه : دوغبایی در میان پای او
سهمگین باشد به بادنجان من.
سعدی.