لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - آب دوغ . ۲ - هر چیزی که در آن آب ریزند تا همچون دوغ سفید و آبکی گردد . ۳ - آب مخلوط با آهک که بدان دیوارها را رنگ کنند آب آهک دوغ آب . یا دوغاب سیمان آب مخلوط با سیمان که بدیوارها مالند .
( دوغ آب ) ( اسم ) ۱ - دوغاب . ۲ - آشی است که از شیر سازند .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگستان زبان و ادب
{slurry} [مهندسی محیط زیست و انرژی] مخلوطی از مایع و جامدات ریز نامحلول
مترادف ها
دوغاب
بلغور، دوغاب، ارد خشن، ملاط رقیق، قطعات کوچک و نامنظم سنگ
دوغاب، لجن، گل وشل، گل نرم، برفاب، برف ابکی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید