دوع
لغت نامه دهخدا
دوع. ( ع اِ ) ماهی سرخ و خرد به قدر انگشت.ج ، دُوَع. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
دوع. [ دُ وَ ] ( ع اِ ) ج ِ دوع. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). رجوع به دوع شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید