دوشک
/duSak/
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
گویش مازنی
دانشنامه عمومی
دوشک ( به ترکمنی: Duşak، دوشاک ) یک منطقهٔ مسکونی در ترکمنستان است که در شهرستان قهقهه واقع شده است. [ ۱]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف
wiki: دوشک
پیشنهاد کاربران
واژه ی �دوشک� در زبان شناسی ایران باستان به ویژه در متون اوستایی و پهلوی اهمیت دارد. در ادامه، تحلیل این واژه بر اساس منابع معتبر ارائه می شود:
- - -
۱. اوستا
در متون اوستایی، واژه هایی مانند �دوشک� یا �دوشکا� وجود دارند که به معنای �تختخواب� یا �بالش� هستند. ریشه ی این واژه ها به �dauša - � یا �duša - � بازمی گردد که در زبان اوستایی به معنای �نرم� یا �پشتی� هستند ( Boyce, 1984؛ Hintze, 1976 ) .
... [مشاهده متن کامل]
- - -
۲. پهلوی
در زبان پهلوی ( پارسی میانه ) ، واژه ی �دوشک� با معنای مشابه �تختخواب� یا �بالش� به کار می رفته است. این واژه در متون پهلوی مانند �دوشکام� ( dushk�m ) به معنای �خوابگاه� یا �بستر� یافت می شود. تحلیل های زبان شناسی نشان می دهد که این واژه از ترکیب �دوش� ( به معنای �نرم� یا �پشتی� ) و پسوند � - ک� تشکیل شده است. همچنین، در زبان پهلوی، واژه ی �توش� به معنای �پوست� یا �پوشش� وجود دارد که با واژه ی �دوش� هم ریشه است ( MacKenzie, 1961؛ Humbach, 1991 ) .
- - -
نتیجه گیری
واژه ی �دوشک� یک واژه ی ایرانی با سابقه ی طولانی است که در متون اوستایی و پهلوی با معنای �تختخواب� یا �بالش� به کار می رفته است. ریشه ی این واژه به واژه های اوستایی �dauša - � یا �duša - � بازمی گردد که به معنای �نرم� یا �پشتی� هستند.
- - -
منابع کتابی معتبر
Boyce, Mary. A History of Zoroastrianism, Vol. I: The Early Period. Brill, 1984.
Hintze, Almut. Avestische Laut - und Flexionslehre. Wiesbaden, 1976.
MacKenzie, David N. A Concise Pahlavi Dictionary. Oxford, 1961.
Humbach, Helmut. The Gathas of Zarathustra and the Other Old Avestan Texts. Harrassowitz, 1991.
Gershevitch, Ilya. The Avestan Hymns. Cambridge University Press, 1959.
- - -
- - -
۱. اوستا
در متون اوستایی، واژه هایی مانند �دوشک� یا �دوشکا� وجود دارند که به معنای �تختخواب� یا �بالش� هستند. ریشه ی این واژه ها به �dauša - � یا �duša - � بازمی گردد که در زبان اوستایی به معنای �نرم� یا �پشتی� هستند ( Boyce, 1984؛ Hintze, 1976 ) .
... [مشاهده متن کامل]
- - -
۲. پهلوی
در زبان پهلوی ( پارسی میانه ) ، واژه ی �دوشک� با معنای مشابه �تختخواب� یا �بالش� به کار می رفته است. این واژه در متون پهلوی مانند �دوشکام� ( dushk�m ) به معنای �خوابگاه� یا �بستر� یافت می شود. تحلیل های زبان شناسی نشان می دهد که این واژه از ترکیب �دوش� ( به معنای �نرم� یا �پشتی� ) و پسوند � - ک� تشکیل شده است. همچنین، در زبان پهلوی، واژه ی �توش� به معنای �پوست� یا �پوشش� وجود دارد که با واژه ی �دوش� هم ریشه است ( MacKenzie, 1961؛ Humbach, 1991 ) .
- - -
نتیجه گیری
واژه ی �دوشک� یک واژه ی ایرانی با سابقه ی طولانی است که در متون اوستایی و پهلوی با معنای �تختخواب� یا �بالش� به کار می رفته است. ریشه ی این واژه به واژه های اوستایی �dauša - � یا �duša - � بازمی گردد که به معنای �نرم� یا �پشتی� هستند.
- - -
منابع کتابی معتبر
- - -
البته در لغت نامه دهخدا
دوشک. [ دُ ش َ ] ( ترکی ، اِ ) توشک. بستر خواب و لحاف. ( ناظم الاطباء ) . بستر و توشک. ( آنندراج ) . شادگونه. نهالی. ( یادداشت مؤلف ) . نهالی که برآن خوابند. ( لغت محلی شوشتر ) . رجوع به توشک شود. || گلیم و بساط. ( ناظم الاطباء ) . قالین. ( آنندراج ) . فراش که برآن نشینند و آن کلمه فارسی است. ( از اقرب الموارد ) . || نمد را نیز گفته اند. ( لغت محلی شوشتر ) . || بره. ( ناظم الاطباء ) . || بزغاله. || گربه. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) . اما در این معنی صورتی از تشک است و آن هم مصحف پشک ( پوشک ) است. رجوع به پوشک شود.
... [مشاهده متن کامل]
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
دوشک. [ دُ ش َ ] ( ترکی ، اِ ) توشک. بستر خواب و لحاف. ( ناظم الاطباء ) . بستر و توشک. ( آنندراج ) . شادگونه. نهالی. ( یادداشت مؤلف ) . نهالی که برآن خوابند. ( لغت محلی شوشتر ) . رجوع به توشک شود. || گلیم و بساط. ( ناظم الاطباء ) . قالین. ( آنندراج ) . فراش که برآن نشینند و آن کلمه فارسی است. ( از اقرب الموارد ) . || نمد را نیز گفته اند. ( لغت محلی شوشتر ) . || بره. ( ناظم الاطباء ) . || بزغاله. || گربه. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) . اما در این معنی صورتی از تشک است و آن هم مصحف پشک ( پوشک ) است. رجوع به پوشک شود.
... [مشاهده متن کامل]
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
واژه دوشک
معادل ابجد 330
تعداد حروف 4
تلفظ došak
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: dušak] ‹توشک، تشک› [عامیانه]
مختصات ( شَ ) [ تر. ] ( اِ. )
آواشناسی duSak
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
معادل ابجد 330
تعداد حروف 4
تلفظ došak
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: dušak] ‹توشک، تشک› [عامیانه]
مختصات ( شَ ) [ تر. ] ( اِ. )
آواشناسی duSak
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
دوشَک
یک واژه هندواروپایی ، از زبان پارسی میانه پهلوی
این واژه هم مانند واژه های دیگر پارسی میانه دز. . ده شده است و وارد زبان تُرکی و زبان های دیگر شده
زبان ترکی یک زبان مهاجم در ایران آسیای غربی و آسیای مرکزی است.
... [مشاهده متن کامل]
دو واژه در زبان پارسی پهلوی وجود دارد.
۱ - توشَگ tōšag که امروزه در پارسی نوین تبدیل به توشه شده است که به معنی اندوخته و ذخیره شده است.
۲ - دوشَک došak که به معنی زیراندازی که از پنبه و پشم ذخیره و پُر شده و برای خوابیدن استفاده میشه.
- اطلاعات بیشتر واژه
واژه: دوشک
معادل ابجد: 330
تعداد حروف: 4
تلفظ: došak
نقش دستوری: اسم
ترکیب: ( اسم ) [پهلوی: dušak] ‹توشک، تُشک› [عامیانه]
مختصات: ( شَ ) [ تر. ] ( اِ. )
آواشناسی: duSak
الگوی تکیه: WS
شمارگان هجا: 2
منبع: فرهنگ فارسی معین

یک واژه هندواروپایی ، از زبان پارسی میانه پهلوی
این واژه هم مانند واژه های دیگر پارسی میانه دز. . ده شده است و وارد زبان تُرکی و زبان های دیگر شده
زبان ترکی یک زبان مهاجم در ایران آسیای غربی و آسیای مرکزی است.
... [مشاهده متن کامل]
دو واژه در زبان پارسی پهلوی وجود دارد.
۱ - توشَگ tōšag که امروزه در پارسی نوین تبدیل به توشه شده است که به معنی اندوخته و ذخیره شده است.
۲ - دوشَک došak که به معنی زیراندازی که از پنبه و پشم ذخیره و پُر شده و برای خوابیدن استفاده میشه.
- اطلاعات بیشتر واژه
واژه: دوشک
معادل ابجد: 330
تعداد حروف: 4
تلفظ: došak
نقش دستوری: اسم
ترکیب: ( اسم ) [پهلوی: dušak] ‹توشک، تُشک› [عامیانه]
مختصات: ( شَ ) [ تر. ] ( اِ. )
آواشناسی: duSak
الگوی تکیه: WS
شمارگان هجا: 2
منبع: فرهنگ فارسی معین

دوشک از دوشنک به معنای بستر در فارسی و فراشه عربیست
دوشک تورکی هست
تشک در فارسی از تورکی اخذ شده
از دُشَمَک یعنی جایگازی
دوشمک نیز از doşeme ترکی یعنی کف منزل هست
تشک در فارسی از تورکی اخذ شده
از دُشَمَک یعنی جایگازی
دوشمک نیز از doşeme ترکی یعنی کف منزل هست
تُشَک/توشک/دُشک/دوشک: به معنای" زیرانداز رختخواب ". اصل این واژه ترکی است و در فارسی آن را به این چهار صورت می نویسند ولی امروزه تُشَک رایج تر از بقیه است.
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۱۰۶. )
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۱۰۶. )
در زبان لری بختیاری به معنی
تشک
Do shak
تشک