دوشک

/duSak/

لغت نامه دهخدا

دوشک. [ دُ ش َ ] ( ترکی ، اِ ) توشک. بستر خواب و لحاف. ( ناظم الاطباء ). بستر و توشک. ( آنندراج ). شادگونه. نهالی. ( یادداشت مؤلف ). نهالی که برآن خوابند. ( لغت محلی شوشتر ). رجوع به توشک شود. || گلیم و بساط. ( ناظم الاطباء ). قالین. ( آنندراج ). فراش که برآن نشینند و آن کلمه فارسی است.( از اقرب الموارد ). || نمد را نیز گفته اند. ( لغت محلی شوشتر ). || بره. ( ناظم الاطباء ). || بزغاله. || گربه. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). اما در این معنی صورتی از تشک است و آن هم مصحف پشک ( پوشک ) است. رجوع به پوشک شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) توشک تشک .

فرهنگ معین

(شَ ) [ تر. ] (اِ. ) توشک ، تشک .

فرهنگ عمید

نهالی، بستر، زیرانداز آکنده از پشم یا پنبه که روی زمین یا تختخواب می اندازند و بالای آن می خوابند، برخوابه.

گویش مازنی

/dooshak/ تشک

دانشنامه عمومی

دوشک ( به ترکمنی: Duşak، دوشاک ) یک منطقهٔ مسکونی در ترکمنستان است که در شهرستان قهقهه واقع شده است. [ ۱]
عکس دوشک
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

واژه ی �دوشک� در زبان شناسی ایران باستان به ویژه در متون اوستایی و پهلوی اهمیت دارد. در ادامه، تحلیل این واژه بر اساس منابع معتبر ارائه می شود:
- - -
۱. اوستا
در متون اوستایی، واژه هایی مانند �دوشک� یا �دوشکا� وجود دارند که به معنای �تختخواب� یا �بالش� هستند. ریشه ی این واژه ها به �dauša - � یا �duša - � بازمی گردد که در زبان اوستایی به معنای �نرم� یا �پشتی� هستند ( Boyce, 1984؛ Hintze, 1976 ) .
...
[مشاهده متن کامل]

- - -
۲. پهلوی
در زبان پهلوی ( پارسی میانه ) ، واژه ی �دوشک� با معنای مشابه �تختخواب� یا �بالش� به کار می رفته است. این واژه در متون پهلوی مانند �دوشکام� ( dushk�m ) به معنای �خوابگاه� یا �بستر� یافت می شود. تحلیل های زبان شناسی نشان می دهد که این واژه از ترکیب �دوش� ( به معنای �نرم� یا �پشتی� ) و پسوند � - ک� تشکیل شده است. همچنین، در زبان پهلوی، واژه ی �توش� به معنای �پوست� یا �پوشش� وجود دارد که با واژه ی �دوش� هم ریشه است ( MacKenzie, 1961؛ Humbach, 1991 ) .
- - -
نتیجه گیری
واژه ی �دوشک� یک واژه ی ایرانی با سابقه ی طولانی است که در متون اوستایی و پهلوی با معنای �تختخواب� یا �بالش� به کار می رفته است. ریشه ی این واژه به واژه های اوستایی �dauša - � یا �duša - � بازمی گردد که به معنای �نرم� یا �پشتی� هستند.
- - -
منابع کتابی معتبر
Boyce, Mary. A History of Zoroastrianism, Vol. I: The Early Period. Brill, 1984.
Hintze, Almut. Avestische Laut - und Flexionslehre. Wiesbaden, 1976.
MacKenzie, David N. A Concise Pahlavi Dictionary. Oxford, 1961.
Humbach, Helmut. The Gathas of Zarathustra and the Other Old Avestan Texts. Harrassowitz, 1991.
Gershevitch, Ilya. The Avestan Hymns. Cambridge University Press, 1959.
- - -

البته در لغت نامه دهخدا
دوشک. [ دُ ش َ ] ( ترکی ، اِ ) توشک. بستر خواب و لحاف. ( ناظم الاطباء ) . بستر و توشک. ( آنندراج ) . شادگونه. نهالی. ( یادداشت مؤلف ) . نهالی که برآن خوابند. ( لغت محلی شوشتر ) . رجوع به توشک شود. || گلیم و بساط. ( ناظم الاطباء ) . قالین. ( آنندراج ) . فراش که برآن نشینند و آن کلمه فارسی است. ( از اقرب الموارد ) . || نمد را نیز گفته اند. ( لغت محلی شوشتر ) . || بره. ( ناظم الاطباء ) . || بزغاله. || گربه. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) . اما در این معنی صورتی از تشک است و آن هم مصحف پشک ( پوشک ) است. رجوع به پوشک شود.
...
[مشاهده متن کامل]

👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇

واژه دوشک
معادل ابجد 330
تعداد حروف 4
تلفظ došak
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: dušak] ‹توشک، تشک› [عامیانه]
مختصات ( شَ ) [ تر. ] ( اِ. )
آواشناسی duSak
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
دوشَک
یک واژه هندواروپایی ، از زبان پارسی میانه پهلوی
این واژه هم مانند واژه های دیگر پارسی میانه دز. . ده شده است و وارد زبان تُرکی و زبان های دیگر شده
زبان ترکی یک زبان مهاجم در ایران آسیای غربی و آسیای مرکزی است.
...
[مشاهده متن کامل]

دو واژه در زبان پارسی پهلوی وجود دارد.
۱ - توشَگ tōšag که امروزه در پارسی نوین تبدیل به توشه شده است که به معنی اندوخته و ذخیره شده است.
۲ - دوشَک došak که به معنی زیراندازی که از پنبه و پشم ذخیره و پُر شده و برای خوابیدن استفاده میشه.
- اطلاعات بیشتر واژه
واژه: دوشک
معادل ابجد: 330
تعداد حروف: 4
تلفظ: došak
نقش دستوری: اسم
ترکیب: ( اسم ) [پهلوی: dušak] ‹توشک، تُشک› [عامیانه]
مختصات: ( شَ ) [ تر. ] ( اِ. )
آواشناسی: duSak
الگوی تکیه: WS
شمارگان هجا: 2
منبع: فرهنگ فارسی معین

دوشک
دوشک از دوشنک به معنای بستر در فارسی و فراشه عربیست
دوشک تورکی هست
تشک در فارسی از تورکی اخذ شده
از دُشَمَک یعنی جایگازی
دوشمک نیز از doşeme ترکی یعنی کف منزل هست
تُشَک/توشک/دُشک/دوشک: به معنای" زیرانداز رختخواب ". اصل این واژه ترکی است و در فارسی آن را به این چهار صورت می نویسند ولی امروزه تُشَک رایج تر از بقیه است.
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۱۰۶. )
در زبان لری بختیاری به معنی
تشک
Do shak