دوشانیدن. [ شا دَ ] ( مص ) دوشیدن. || دوشیدن کنانیدن و فرمودن. ( ناظم الاطباء ). متعدی دومفعولی دوشیدن است. ( آنندراج ). به دوشیدن واداشتن. دوشاندن. به دوشاندن امر کردن. رجوع به دوشیدن شود.