نیرزد عسل جان من زخم ریش
قناعت نکوتر به دوشاب خویش.
سعدی ( بوستان ).
... و در هر حوض دوشاب در همه رساتیق قم دو درهم. ( تاریخ قم ص 112 ). و از هر ده سر از اهل ذمت که ایشان جهودان و ترسایانند دو درهم و به هر سی حوض دوشاب ، یک درهم. ( تاریخ قم ص 108 ).صحن کاچی چو پر از روغن و دوشاب بود
نرساند به گلو لقمه آن هیچ آزار.
بسحاق اطعمه.
- دوشاب فروشی ؛ فروختن دوشاب و شیره.- امثال :
چه خوش است دوشاب فروشی
هیچکس نخرد خودت بنوشی.
( یادداشت مؤلف ).
- دوغ و دوشاب یکی بودن ؛ یعنی تمیز از میان نیک و بد و شریف و وضیع برخاسته بودن. ( یادداشت مؤلف ).|| شیره که از خرمابن روان گردد. سقز. ( یادداشت مؤلف ). || شراب خرما : نبید تمر؛ شراب یعنی خمر خرما. ( یادداشت مؤلف ). || ( ص مرکب ) هر حیوانی که شیر او را بدوشند و هر حیوان شیرده. ( از ناظم الاطباء ). بهیمه شیرآور. ( شرفنامه منیری ). رجوع به دوشا و دوشایی شود.