دوش کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) شب گذشته را احیا نمودن. شب حاضر را به جای شب گذشته داشتن : اگر نوش تو زهر کرد این فلک به دانش تو زهر فلک نوش کن اگر دوش از تو به غفلت بجست بکوش و از امشب یکی دوش کن.ناصرخسرو.|| خواب دیدن. || واقع شدن. || دچار شدن. || راست افتادن. ( ناظم الاطباء ).