دوش خوردن. [ خوَرْ / خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) لطمه بر پشت خوردن. ( ناظم الاطباء ). مرادف پهلو خوردن. ( آنندراج ). تنه خوردن : دوشی نخورد قصرشهان خانه بدوشم سرحلقگی از ماست ولی حلقه بگوشم.ظهوری ( از آنندراج ).گاهی که کند ماه تهی پهلویی زآن است که خورده دوشی از قندیلش.ظهوری ( از آنندراج ).