لغت نامه دهخدا
دوسره. [ دُ س َ رَ / رِ ] ( ص نسبی ) صاحب دورأس. دارای دوسر. که دو سر دارد. که دو عضو به نام سر یا رأس بر تن دارد: گشتم سیصد و سه دره ندیدم آدمی دوسره. ( یادداشت مؤلف ). || دوجانبه. دوطرفه. دوسویه. از این سوی و آن سوی. || ذهاب و ایاب. رفتن و بازگشتن. ( یادداشت مؤلف ).
- بلیط دوسره ؛ بلیط رفتن و بازگشتن.
- بلیط دوسره گرفتن ؛ تهیه یا خرید بلیط برای ذهاب و ایاب. بلیط گرفتن برای رفتن و برگشتن سفری. ( یادداشت مؤلف ).
- دوسره بار کردن ؛ از دو جانب مخالف سود بردن. از دو جهت فایده بردن. ( یادداشت مؤلف ).
- دوسره کرایه کردن مال ؛ برای رفتن و بازگشتن کرایه کردن آن. کرایه کردن مال برای رفتن و بازآمدن. ( یادداشت مؤلف ).
فرهنگ فارسی
( صفت ) دو طرفه دو جهتی : بلیط دو سره هواپیما .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (قید ) [مجاز] از دو طرف یا از دو جانب.
۳. [مجاز] برای دو مسیر رفتن و برگشتن: بلیت دوسرۀ هواپیما.
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
دو طرفه، دو جانبه، متقابل، دوسره، از دو سره، بین الاثنین
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید