دوستی ورزیدن

لغت نامه دهخدا

دوستی ورزیدن. [ وَ دَ ] ( مص مرکب ) دوستی کردن. دوستی نمودن. محبت ورزیدن. مهربانی کردن. ( یادداشت مؤلف ) :
مهربانی و دوستی ورزد
تا ترا مکنتی و دسترسی است.
سعدی.
رجوع به دوستی کردن شود.

فرهنگ فارسی

دوستی کردن .

پیشنهاد کاربران

دوستی ورزیدن: رفاقت کردن.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۲۰ ) .

بپرس