دوستکانی

لغت نامه دهخدا

دوستکانی. ( حامص مرکب ) شراب خوری با معشوق و به یاد دوستان. ( ناظم الاطباء ). نخب. نخبة. ( منتهی الارب ). شرب به شادی دوست. دوستگانی. نوشیدن شراب به یاد دوستان. شادی خوردن. و در تداول امروزه گویند: به سلامتی تو یا به سلامتی فلان که غایب است می نوشم. ( یادداشت مؤلف ). || ( اِ مرکب ) پیاله و شرابی که با دوست خورند و یا از مجلس از برای او فرستند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). || پیاله پر از شراب که کسی در نوبت خود از روی محبت و صدق و صفا به دیگری دهد. || پیاله ساغر. || مینای شراب و ظرف و آوند شراب. ( ناظم الاطباء ). رجوع به دوستگانی در همه معانی شود.

فرهنگ فارسی

شراب خوری با معشوق و به یاد دوستان .

پیشنهاد کاربران

بپرس