دوستاق
/dustAq/
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
زندانی، در بند
�[هلاهل خان] پیچک را برداشته بر سر چهارسو آمد و فرمود او را دوستاق کردند� ( قصه حسین کرد شبستری، سید در خطا )
�[هلاهل خان] پیچک را برداشته بر سر چهارسو آمد و فرمود او را دوستاق کردند� ( قصه حسین کرد شبستری، سید در خطا )
در زبان ترکی دوستاق یا دوستاغ به معنی زندانی، دربند، خانه نشین، محبوس معنی می دهد.
من تویوق تک ، اؤز نینیمده دوستاغام ایللر بویو // بیر خوروز یوللا تاپام من بلکی بو "نین" دن نجات
من مانند مرغی ، سالهاست که در لانه خود زندانیم //خروسی بفرست تا بلکه از این لانه مرغ نجات پیدا کنم
... [مشاهده متن کامل]
( شهریار ، گزیدهٔ اشعار ترکی ، انس و جن )
من تویوق تک ، اؤز نینیمده دوستاغام ایللر بویو // بیر خوروز یوللا تاپام من بلکی بو "نین" دن نجات
من مانند مرغی ، سالهاست که در لانه خود زندانیم //خروسی بفرست تا بلکه از این لانه مرغ نجات پیدا کنم
... [مشاهده متن کامل]
( شهریار ، گزیدهٔ اشعار ترکی ، انس و جن )