دوست صمیمی


معنی انگلیسی:
chum, crony, intimate, matey, sister, intimate or close friend, sidekick

جدول کلمات

یکدل

مترادف ها

cater-cousin (اسم)
دوست صمیمی

crony (اسم)
دوست صمیمی، هم اطاق، رفیق موافق

cobber (اسم)
جفت، دوست صمیمی، قرین

cousin-german (اسم)
دوست صمیمی، عمو زاده، عمه زاده

hail-fellow (اسم)
نزدیک، دوست صمیمی

پیشنهاد کاربران

دوست جانی .
دوست روز تنگ.
دوست بی غلّ و غش.
دوست خدا.
دوست گریز پا اِ اینجا بود گریز داد رفت. دوست نانی.
دوست از دشمن بتر ( بدتر ) .
نادان دوست. دشمن دانا.
با این همه :
هر چیز که خوار آید روزیش به کار آید.
دوست را ریز نبین.
دشمن را خوار ننگر.
صفی
a constant/inseparable companion ( =someone you spend most or all of the time with )
boon companion
عزیزترینم، رفیق قدیمی وهمیشگی ام، کسی که حتی کنارش باشم دلم تنگش میشه، کسی که بوی بدنش مناآروم میکنه
دوست عزیزم فاطمه
معنی اصطلاحات عامیانه و امروزی - > رفیق دُنگ
رفیق صمیمی
دوستای صمیمی
بعضی اوقات اگه خواهر نداشته باشی یا برادر دوست صمیمی و واقعیت جای خالیش رو پر میکنه
تو یک دوست واقعی هستی
رفیق تک

دوست صمیمی یا همون close friend میتونه یه نفر باشه که بتونه تو هر اوضاع و شرایطی، هر چقدم داغون و خراب، تو رو به آرامش برسونه و لبهاتو با زندگی آشتی بده!
به سلامتی رفقام فاطمه زهرا، اعظم، و زهرا ( fazz ) خودمم ک زهرام ( :کوچیک شما!
Close friend

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس