من جاه دوست دارم کآزاده زاده ام
آزادگان به جان نفروشند جاه را.
دقیقی.
از پی آن تا دهی هر بار دندان مزدمان میزبانی دوست داری شادباش ای میزبان.
فرخی.
بیش از این جرم ندارم که ترا دارم دوست نتوان کشت بدین جرم رهی را نتوان.
فرخی.
آخر دیری نماند استم استمگران زآنکه جهان آفرین دوست ندارد ستم.
منوچهری.
گویی اندردل پنهانت همی دارم دوست به بود دشمنی از دوستی پنهانی.
منوچهری.
کسی را که روزیت در دست اوست توانایی دست اودار دوست.
اسدی.
هر کسی را دوست دارد دوست وی را دوست دارد و دشمن وی را دشمن دارد. ( کیمیای سعادت ).دوست داری که دوستدار کشی
هر ولی را هزار بار کشی.
خاقانی.
مده بوسه بر دست من دوست داربرو دوستدار مرا دوست دار.
سعدی.
بباید چنین دشمنی دوست داشت که من دانمش دوست برمن گماشت.
سعدی.
دوست دارم که خاک پات شوم تا مگر بر سرت کنم گذری.
سعدی.
من دوست می دارم جفا کز دست جانان می برم طاقت نمی دارم ولی افتان و خیزان می برم.
سعدی.
دوستان گویند سعدی خیمه بر گلزار زن من گلی را دوست می دارم که در گلزار نیست.
سعدی.
ای غایب از نظر به خدا می سپارمت جانم بسوختی و به دل دوست دارمت.
حافظ.
من از جان دوست دارم ناله مرغ پریشان راکه من هم از پریشانی به دل صدها نشان دارم.
شورش.
- امثال :طفل خرما دوست دارد صبر فرماید حکیم .
سعدی ( از امثال و حکم دهخدا ).
بیشتر بخوانید ...