دوساندن
لغت نامه دهخدا
- بردوساندن ؛ چسباندن : و احولی کودکان را که حادث باشد... بر دنباله چشم او چیزی سرخ بردوسانند. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
پیشنهاد کاربران
در خسرو و شیرین نظامی هم آمده که شاپور، چهره خسرو پرویز را روی کاغذی نقش کرد و بر سر راه شیرین روی شاخه درختی چسبانید:
بر آن صورت چو صنعت کرد لَختی
بدوسانید بر شاخ درختی
بر آن صورت چو صنعت کرد لَختی
بدوسانید بر شاخ درختی