دوزی

لغت نامه دهخدا

دوزی. ( حامص ) مرکب از ( «دوز» ماده مضارع دوختن +«ی » پسوند حاصل مصدر ) اما همیشه به صورت مرکب آید، چنانکه : رودوزی ، تودوزی ، ته دوزی ، بخیه دوزی ، خامه دوزی ، ملیله دوزی ، پیراهن دوزی. چادردوزی ، پرده دوزی ، زیردوزی ، زردوزی ، پولک دوزی و جز آن. ( از یادداشت مؤلف ). رجوع به ماده «دوز» و ترکیبات آن در جای خود شود.

فرهنگ فارسی

خاور شناس هلندی ( و.۱۸۲٠ف.۱۸۸۴م. ) وی در کالج لیدن معلم عربی بود و بتحقیق در تواریخ دول اسلامی در اندلس و مغرب اشتغال داشت .از آثار مهم اوست : [[ذیل قوامیس عرب ]] ( ۲ جلد بفرانسوی ) (( قاموس مشروح اسمی البسه در نزد عرب ) ) .
رو دوزی . تو دوزی .

پیشنهاد کاربران

بپرس