دوری کن. [ ک ُ ] ( نف مرکب ) دوری کننده. که دوری کند. که دوری گزیند. دوری گزیننده. || دشمن و حریف. ( ناظم الاطباء ) : زبان گر به گرمی صبوری کندز دوری کن خویش دوری کند.نظامی.رجوع به دوری کردن شود.