دورگه کردن


معنی انگلیسی:
hybridize

مترادف ها

cross (فعل)
قطع کردن، کج خلقی کردن، گذشتن، تقاطع کردن، عبور کردن، قلم کشیدن بروی، روبرو شدن، دورگه کردن، تلاقی کردن، پیوند زدن

پیشنهاد کاربران

بپرس