دورنما
/durnamA/
مترادف دورنما: افق، چشم انداز، منظر، منظره
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
-دورنمای جایی یا محلی یا چیزی ؛ منظره ای ازآنجا یا آن محل یا آن چیز که از دور بینند. ( یادداشت مؤلف ).
- دورنمای خوبی داشتن جایی یا چیزی ؛ چشم انداز خوبی داشتن آن. زیبایی منظره آن از دور. ( از یاد داشت مؤلف ).
|| صفحه دایره ای شکل که به فرانسه پانوراما گویند و چون شخص ناظر بنگرد مرکز آن را می بیند مقصود خود را مانند کسی که در جای مرتفعی باشد و از هر طرف افق را بخوبی معاینه نماید. ( ناظم الاطباء ). || تابلوی نقاشی یا عکسی که منظره ای از طبیعت را نشان دهد چنانکه قسمتی از کوهساری را یا رودی را آنچنان که از فاصله دورخود آن قسمت از طبیعت را بینند.
فرهنگ فارسی
( صفت اسم ) ۱ - پرده نقاشی یا عکسی که منظرهای دور را نشان دهد . ۲ - منظره چشم انداز .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. چشم انداز، منظرۀ باصفا در بیابان و کوهسار.
فرهنگستان زبان و ادب
مترادف ها
پیش بینی، انتظار، چشم انداز، منظره، دور نما، امید انجام چیزی
مرام، چشم داشت، چشم انداز، منظره، دور نما، نظریه
مراقبت، دیدگاه، دید، دیده بان، چشم انداز، دور نما، نظریه، عمل پاییدن
چشم انداز، منظره، خاکبرداری وخیابان بندی کردن، دور نما
چشم انداز، دور نما، منظره مشهود از مسافت دور
فارسی به عربی
فرصة , وجهة النظر
پیشنهاد کاربران
پرسپکتیو