دورترین


معنی انگلیسی:
endmost, extreme, farthest, furthermost, furthest, outmost, ultimate, extremity

مترادف ها

hindmost (صفت)
عقب ترین، پسین، دورترین

ultimate (صفت)
نهایی، غایی، آخر، دورترین، بازپسین

endmost (صفت)
دورترین، اقصی نقطه

farthest (صفت)
دورترین، اقصی نقطه، دورترین نقطه، بعیدترین

utmost (صفت)
حد اعلی، دورترین، حد اکثر، بیشترین

farthermost (صفت)
دورترین، اقصی نقطه، بعیدترین، ابعد

furthermost (صفت)
دورترین، اقصی نقطه

فارسی به عربی

ابعد ما یکون , اخیر , اقصی , نهائی

پیشنهاد کاربران

بپرس