لغت نامه دهخدا
- حرکت دورانی ؛ جنبش چرخشی. حرکت بطور دایره ؛ یعنی دهری و زمانی. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).
فرهنگ فارسی
مترادف ها
گردنده، چرخنده، راجعه، رجعی، دورانی
چرخش، دوار، چرخشی، دورانی، گردش بدور
دورانی، دچار سرگیجه، سرگیجه ای، دوران کننده
پیشنهاد کاربران
گردگردان. [ گ ِ گ َ ] ( نف مرکب ) حرکت کننده دورانی. چرخان. دوار
اشعار دورانی، معمولا از جاذبه قرآن کریم می آیند و قرر را حفظ می نمایند، به مثال: چند روز مسافرت بودید؟ بله خوب بود و خوش گذشت و خدا را شکر. سپس جواب اینجا پاسخ نداده شده، از یاسین می آید، زیرا سوال کننده را آنقدر که بتواند، راه می برد و پاسخ نمی دهد، یعنی نفس را محفوظ و حفظ می نماید، که تا آخر کار جواب برمخیزد. چنانگه شقیقه چپ و یا راست بسته نمی شود و معمولا سیاستمداران هستند، که اینگونه پاسخ می دهند.
... [مشاهده متن کامل]
یک غذل دورانی، که کاملا مشخص نیست را در زیر عکس مشاهده می کنید.

... [مشاهده متن کامل]
یک غذل دورانی، که کاملا مشخص نیست را در زیر عکس مشاهده می کنید.

دورانی davarāni: دوران واژه ی عربی است که پسوند پارسی ی به آن افزوده شده است؛
همتای پارسی این است:
آوامیک āvāmik ( پهلوی )
همتای پارسی این است:
آوامیک āvāmik ( پهلوی )