دورات

لغت نامه دهخدا

دورات. ( ع اِ ) ج ِ دار. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). رجوع به دار شود.

پیشنهاد کاربران

در زبان کرجی و طالقانی از زیر شاخه های زبان طبریکه در بیشتر دامنه های جنوبی البرز گویش می شود به قیچی بزرگی که با آن پشم چینی گوسفند انجام می شود دَوارت گفته می شود ( حرف ر ساکن )

بپرس