دور کننده

لغت نامه دهخدا

دورکننده.[ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] ( نف مرکب ) که دور کند. که براند. آنکه کسی یا چیزی را دور سازد. ( یادداشت مؤلف ). لاعن. ( از منتهی الارب ): رجل مذب ؛ مرد بسیار دورکننده از حریم خود. ( منتهی الارب ). رجوع به دور کردن شود.

فرهنگ فارسی

که دور کند . که براند .

واژه نامه بختیاریکا

تارنا

مترادف ها

abductor (اسم)
عضله دور کننده، دور کننده، ادم ربا، ادم دزد

فارسی به عربی

مختطف

پیشنهاد کاربران

بپرس