دور چیزی یا کسی خط کشیدن

پیشنهاد کاربران

|| قربان و صدقه وی رفتن. گردیدن بر گرد او به قصد اظهار نهایت اخلاص و برای بلاگردانی از جان وی ، چنان که مادری به هنگام بیماری فرزندش بلاگردان او شدن. مرادف گرد کسی گردیدن. ( از آنندراج ) :
دور او می گردم و از سر مرا وا می کند
...
[مشاهده متن کامل]

چون توان کردن بلی دور این تقاضا می کند.
تأثیر ( از آنندراج ) .
رقیب دور تو گردید من نگردیدم
بیا به دور تو گردم تعصب از دین است.
؟

دور چیزی یا کسی گشتن ( یا گردیدن ) ؛ گرد او گردیدن. ( یادداشت مؤلف ) . چرخ زدن گرد چیزی : دار حول الشی ٔ؛دار به ؛ دار علیه. ( از اقرب الموارد ) .
دور چیزی یا کسی قلم گرفتن یا خط کشیدن ؛ چیزی یا کسی را نادیده انگاشتن : فلان کارگر زرنگ و لایق هم این روزها تنبل شده باید دورش را قلم گرفت. مدتهاست دور برادرم را خط کشیده ام و به دیدار او نمی روم و با او همنشینی نمی کنم. ( فرهنگ عوام ) .