دور نگاه

لغت نامه دهخدا

دورنگاه. [ ن ِ ] ( ص مرکب ) دوربین. ( ناظم الاطباء ). آنکه به دور نگاه کند و بیند: شیان ؛ مرد دوربین و دورنگاه. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به دوربین شود.

فرهنگ فارسی

دور بین .

پیشنهاد کاربران

بپرس