دور نمودن

لغت نامه دهخدا

دور نمودن. [ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) دور کردن. ( یادداشت مؤلف ). عنش. تعزیب. دحور. دحر. عذم. ( منتهی الارب ). رجوع به دور کردن شود.

فرهنگ فارسی

دور کردن .

پیشنهاد کاربران

بپرس