دور سپوختن

لغت نامه دهخدا

دور سپوختن. [ س ِ ت َ ] ( مص مرکب ) مولیدن. دفعالوقت کردن. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به دورسپوزی شود.

فرهنگ فارسی

مولیدن . دفع الوقت کردن .

پیشنهاد کاربران

بپرس