دور در علل

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] «دور» در فلسفه ـ که همان «دور در علل» است ـ به این معناست که وجود چیزی مانند «الف»، وابسته به وجود چیز دیگری (مانند «ب») باشد که وجودش وابسته به وجود «الف» است.
بدین ترتیب در دور، هر دو طرف، هم معلول طرف دیگرند هم علت آن. در فلسفه ، ثابت می شود که تحقق چنین دوری محال است و هر رویدادی که در نظر ابتدایی به نظر می رسد که در آن، دور رخ داده است، با نظر دقیق معلوم می شود که یک یا چندی از ویژگیهای دور اصطلاحی را دارا نیست. با توجه به این تعریف از دور، روشن می شود که دو طرف دور باید علت حقیقی یکدیگر ( علت فاعلی ، غایی، قابلی، مادی یا صوری) باشند؛ به این معنا که وجود یک طرف، وابسته به وجود طرف دیگر باشد و بالعکس؛ به عبارت دیگر، تاثیر علی دوطرف، در وجود یکدیگر باشد. اما اگر یکی از دو طرف یا هر دو طرف، وجودا وابسته به طرف دیگر نباشند، دور محسوب نمی شود. بدین ترتیب، دور در علل اعدادی (که وجود معلول وابسته به وجود علت نیست و وجود علت در وجود معلول هیچ دخالتی ندارد و تنها شرایطی را فراهم می کند که معلول، در آن شرایط وجود می یابد)، دور اصطلاحی فلسفه ـ که محال می باشد ـ نیست. یکی دیگر از شرایط و ویژگیهای دور اصطلاحی، این است که دو طرف دور، باید دو امر شخصی باشند. مثلا اگر دانه ای موجب پیدایش گیاهی شود و آن گیاه ، دانه تولید کند، هرچند وجود درخت ، وابسته به وجود دانه و وجود دانه، وابسته به وجود درخت است، اما چون دانه وابسته به درخت، شخص همان دانه اول که سبب وجود درخت می شود نیست، دور محسوب نمی شود. در واقع، اگر یکی از دو طرف یا هردو طرف، یک نوع واحد یا یک جنس واحد باشد نه یک شخص واحد، دور رخ نمی دهد.
دور در علل مصرح است یا مضمر
دور مصرح دوری است که میان دو طرف دور (یعنی دو طرفی که هردو به یکدیگر وابسته اند) هیچ واسطه ای نیست. اما در دور مضمر، میان دو طرف دور، واسطه وجود دارد؛ بطوری که مثلا «الف» به «ج» و «ج» به «د» و «د» به «ب» و «ب» به «الف» وابسته باشد و بدین ترتیب، در نهایت وجود «الف» وابسته به وجود «ب» و وجود «ب» وابسته به وجود «الف» باشد. دلیل محال بودن دور آن است که در مبحث علت و معلول ، ثابت می شود که علت حقیقی ، از نظر رتبه وجودی، مقدم بر معلول بی واسطه یا باواسطه خود است و در رتبه وجودی بالاتری نسبت به معلول خود قرار دارد. حال اگر «الف»، بی واسطه یا باواسطه علت «ب» باشد، «الف» از نظر رتبه وجودی مقدم بر «ب» است و چنانچه فرض کنیم «ب» نیز علت «الف» است، رتبه وجودی «ب» بالاتر از «الف» خواهد بود؛ در نتیجه: رتبه «الف» مقدم بر رتبه «ب» و رتبه «ب» مقدم بر رتبه «الف» می باشد و در نهایت، رتبه «الف»، مقدم بر رتبه خود خواهد شد که این، امری محال است. زیرا بدیهی است که وجود هر چیزی عین وجود خودش است نه مقدم بر وجود خود و نه مؤخر از وجود خود و اگر وجودش، بر وجود خودش مقدم باشد خودش، خودش نخواهد بود در حالی که گزاره " «الف» «الف» است"، از بدیهی ترین گزاره هاست.

پیشنهاد کاربران

بپرس