دورتاب. ( نف مرکب ) دورتابش. که تا مسافتی دور بتابد. که نور و تابش آن تا دور جای برسد. ( یادداشت مؤلف ) : مشعل ماه از رخ او نوریاب شعله مهر رخ او دورتاب.کاتبی شیرازی.